محل تبلیغات شما

_____________________________________________________________________________________

تقدیم به شهید راه عزت و استقلال ایران، میرزا محمد تقی ‌خان فراهانی(امیرکبیر)

 

 

1

آن مرد، صدای دیگر مردم بود

بوی نفس معطر مردم بود

از منظر او، امیر مردم بودند

او سایه ی مهرپرور مردم بود

2

در روی زمین، امیر می شد؟ هرگز

در حق طلبی، دلیر می شد؟ هرگز

سرباز وطن اگر نمی شد آن مرد

در چشم وطن، کبیر می شد؟ هرگز

3

آزادگی از جان و جهانش می ریخت

گلواژه ی مهر از دهانش می ریخت

آن گاه که در بستر خون می غلتید

اندوه وطن ز استخوانش می ریخت

4

چون موج تپنده، بر خطر می خندید

چون مهر منیر، شعله ور می خندید

آن سرو، طلایه دار آزادی بود

با زخم، به وحشت تبر می خندید

5

الوند به سربلندی اش می بالید

جنگل به شکوه مندی اش می بالید

آن تندر سرخ، خواب شب را آشفت

خورشید به ارجمندی اش می بالید

6

در بیشه ی روزگار، شیری بودی

سردار خجسته و دلیری بودی

در چشم وطن، خادم ملت، اما

در کشور نفس خود، امیری بودی

 

رباعی: اسلام ناب محمدی(ص)

سه رباعی نبوی: اسوه

رباعی رضوی:خواندیم تو را شاه خراسان، اما...

مردم ,ی ,اش ,شد؟ ,مهر ,چشم ,می شد؟ ,اش می ,چشم وطن، ,زخم، به ,به وحشت

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروش تجهیزات آزمایشگاهی