محل تبلیغات شما



_____________________________________________________________________________________

اسلام ناب محمدی(ص)

1

اسلام، مرام ریش و درویشی نیست
القاعده» نیست، طالبان»کیشی نیست
فریاد بزن به گوش دنیا، اسلام :
آیین سیاه جهل‌اندیشی نیست

۲
آبی است زلال، زندگی می‌بخشد
رزقی است حلال، زندگی می‌بخشد
اسلام به روح مُرده انسان‌ها
چون بوی وصال، زندگی می‌بخشد

۳
اسلام، نگاه آسمانی دارد
بر سینه، نشان مهربانی دارد
خواهان جهانی عاری از زشتی‌هاست
دینی است که لهجه‌ای جهانی دارد

۴
اسلام، سلام و رحمت و آرامش
با مردم روزگار، صلح و سازش
اسلام، مرام مهر و مردمداری است
اسلام کجا و فتنه‌ای چون داعش»؟!

۵
از وادی دین اگرچه خارج هستند
دین را به خیال خود مُروّج هستند!
ظاهر نگرند و جهل آیین، آری
این قوم، ادامه خوارج» هستند

۶
اسلام نه ریش، ریشه ایمان است
آیینه فطرت است و بوی جان است
با داعش» و طالبان» ندارد نسبت
دیباچه رستگاری انسان است

۷
با حُجت ریش، هیچ‌کس طاهر نیست
بی‌حُجت ریش هم کسی کافر نیست
ای مُرشد ریش، طالبانِ» درویش!
اسلام محمدی فقط ظاهر نیست

۸
آهسته، مرو به سمت ترکستان، ایست!
تفسیر غلط مکن تو دین را، کافی است
اسلام، کلاس درس انسان‌سازی ست
القاعده و داعش و تکفیری نیست

۹
اسلام ، تبسم حقیقت‌خواهی است
هجرت ز خزان ظلمت و گمراهی است
گلگشت به کوی معرفت اندیشی است
آغاز بهار سبز خودآگاهی» است

۱۰
آداب مُروّت است و روحِ مردی
از ظلم برائت و عدالت‌گردی
اسلام ز درد خلق، شب بیداری است
اعلام برائت است از بی‌دردی

۱۱
بر آینه اعتماد دارد مؤمن
با باد، سر عناد دارد مؤمن
بوذرنسب است و با علی هم‌پیمان
دلشوره عدل و داد دارد مؤمن

۱۲
اسلام تویی، که قرص نان می‌بخشی
با مهر، به زندگی توان می‌بخشی
با قلب شکسته می‌کنی همدردی
بر کالبد زمانه، جان می‌بخشی

۱۳
مُسلم چو عسل، خجسته و شیرین است
چون آینه، دل‌نواز و مهرآیین است
سبز است و گره‌گشا چو باد نوروز
در باغ دلش همیشه فروردین است

۱۴
چون روح سحر، سپیده سیما هستیم
رودیم و به جست‌وجوی دریا هستیم
آیینه به دست، در جهان می‌گردیم
ماییم که وارثان فردا هستیم

۱۵
اسلام، پرنده ای سحرآواز است
با صبح و سپیده همدل و همراز است
سمت ملکوت می‌برد دنیا را
این مرغ نجیب، آسمان پرواز است

۱۶
اسلام محمدی پُر از زیبایی است
با عشق و امید و نور، هم‌آوایی است
اسلامِ سیاه طالبان»، بی‌تردید
مولود خبیث کفرِ آمریکایی است

۱۷
فصلی به جز آسمان ندارد این دین
از ظلمت شب، نشان ندارد این دین
نور است و ظهور روشنی، بیداری
تکفیری» و طالبان» ندارد این دین

۱۸
شک نیست که طالبان» فقط می‌ریشد
در باد، به حفظ خویش می‌اندیشد
از نسل خوارج است این بی‌ریشه
می خواند اگرچه عالمی را مُرتد!

۱۹
از زبان امام عسکری (ع):

باید که زلال و نور سیما باشید
هم قبله مِهر عالم‌آرا باشید
سمت ملکوت بال و پر بگشایید
تا مایه سربلندی ما باشید

۲۰
ماییم هوای تازه، ما را بو کن
لب را به گلاب نام ما خوشبو کن
باران گل محمدی را دریاب
تکبیر بگو ، چو باغ گل هوهو» کن

۲۱
در عالم جان، ظهور ایمان ماییم
بر بام خرد، مهر فروزان ماییم
در روی زمین اگر ملولی از دیو
برگرد به سوی ما، که انسان» ماییم

۲۲
از نسل بهار و آفتاب و آبیم
چون رود، رونده، پر تپش، بیتابیم
منزلگه ما چکاد اقیانوس است
ما از ملکوت آب‌ها، می‌تابیم

 


__________________________________________________________________________________

 

۱

حیف است به گوش ما اذانت نرسد

توحیدِ صدای مهربانت نرسد

از خاک تو را به آسمان ها بردیم

تا دست کسی به آستانت نرسد!

۲

حیف است فقط در آسمان باشی تو

از چشم زمینیان، نهان باشی تو

گفتی که ز نسل آدمم، انسانم

تا اسوه ی مردم جهان باشی تو

۳

بگذار ببینمت به چشمی دیگر

در قامت یک فرشته نه، انسان تر

ای خوب! تو بی نیازی از هر مدحی

"عبداللهی"، چه مدحی از این بهتر

 


 _______________________________________________________________________________

 خواندیم تو را شاه خراسان، اما.!

 

اسطوره نه، اسوه ای، تو عبداللهی

گوینده ی لا اله الا اللّهی»

خواندیم تو را شاه خراسان، اما

شأن تو کجا و تاج و تخت شاهی؟!

2

جز بندگی خدا نمی خواهد او

جز معرفت» از شما نمی خواهد او

او آمده تا تو را کرامت بخشد

عزت بطلب، گدا نمی خواهد او

3

فهم تو بلند و عقل ما کوتاه است

از منزلت شما خدا آگاه است

باید که تو را شاه خراسان خواندن

در دیده ی ما بزرگ» وقتی شاه است!

4

آنان که قیافه ی خدا می گیرند

در روز ولادتت، عزا می گیرند

در دلقِ ریا، خواب ربا» می بینند

ای روح رضا ! تو را ز ما می گیرند

5

ای حضرت عشق! با تو بد تا کردیم

ما عشق تو را چه زرد معنا کردیم

گفتیم رضا» و دل به دنیا دادیم

گفتیم خدا» و قصد خرما کردیم

6

خوبست تو را به لهجه ی جان گفتن

با لهجه ی بی بدیل قرآن گفتن

گفتن ز تو رونمایی از خوبی هاست

گفتن ز تو نیست جز ز انسان گفتن

 

دوبیتی رضوی:

نداری ثروتی غیر از خدا، هیچ

درون سینه ات غیر از رضا، هیچ

چه نسبت داری ای شمس خراسان!

تو با این گنبد زرد طلا؟ هیچ

 

 


_____________________________________________________________________________________

تقدیم به شهید راه عزت و استقلال ایران، میرزا محمد تقی ‌خان فراهانی(امیرکبیر)

 

 

1

آن مرد، صدای دیگر مردم بود

بوی نفس معطر مردم بود

از منظر او، امیر مردم بودند

او سایه ی مهرپرور مردم بود

2

در روی زمین، امیر می شد؟ هرگز

در حق طلبی، دلیر می شد؟ هرگز

سرباز وطن اگر نمی شد آن مرد

در چشم وطن، کبیر می شد؟ هرگز

3

آزادگی از جان و جهانش می ریخت

گلواژه ی مهر از دهانش می ریخت

آن گاه که در بستر خون می غلتید

اندوه وطن ز استخوانش می ریخت

4

چون موج تپنده، بر خطر می خندید

چون مهر منیر، شعله ور می خندید

آن سرو، طلایه دار آزادی بود

با زخم، به وحشت تبر می خندید

5

الوند به سربلندی اش می بالید

جنگل به شکوه مندی اش می بالید

آن تندر سرخ، خواب شب را آشفت

خورشید به ارجمندی اش می بالید

6

در بیشه ی روزگار، شیری بودی

سردار خجسته و دلیری بودی

در چشم وطن، خادم ملت، اما

در کشور نفس خود، امیری بودی

 


_____________________________________________________________________________________________________________________________________

 

رباعی در ستایش شهید سردارسلیمانی

در گوش جهان، صدای ایران بودی

رضا اسماعیلی چند رباعی در رثای سردار شهید قاسم سلیمانی سروده است. این شاعر که سردار شهید قاسم سلیمانی را اسوه جوانمردی و مهر و مردمی می‌داند، چند رباعی در رثای او در اختیار ایسنا قرار داده است که در پی می‌آید:

۱
در گوش جهان، صدای ایران بودی
سرباز وطن، فدای ایران بودی
فارغ ز تمام خط کشی‌ها، سردار
یک عمر، تو خاک پای ایران بودی

۲
سردار سپاه‌ دار بردوشان بود
فرمانده لشکر خطرنوشان بود
بر خاک کشید اژدر داعش» را
او رستم شاهنامه‌ی انسان بود

۳
از دایره‌ی منم منم» بیرون بود
در مکتب عشق، عاقلی مجنون بود
همسنگر کوه و همرکاب طوفان
در دشت مقاومت، چراغ خون بود

۴
در خلوت خویش، گرم خودسازی بود
دنیاطلبی برای او بازی بود
سربار نه، سرباز وطن بود آن مرد
در جان و دلش، هوای جانبازی بود

۵
چون عید، سعید می‌شد و می‌خندید
او سرخ و سپید می‌شد و می‌خندید
با خنجر فتنه، پا به پای مردم
هر روز شهید می‌شد و می‌خندید

۶
دنیا نفسان، سپاه عادت مردان!
خیلِ چپ و راست، ای ت مردان!
ای کاش به پای عاشقی برگردید
یک روز به کوچه ی شهادت» مردان

۷
بر لوح نبرد، حاج قاسم» بنویس
در دفتر درد، حاج قاسم» بنویس
برخیز و بخوان حماسه‌ی رستم را
بر سینه‌ی مرد، حاج قاسم» بنویس

 

خبرگزاری ایسنا، پنج شنبه 19 دی 1398

https://www.isna.ir/news/981014744/


_________________________________________________________________________________________________________________________________________

فارس نوشت: رضا اسماعیلی از شاعران انقلابی کشورمان، هجویه‌ای برای رئیس جمهور آمریکا سروده است. رضا اسماعیلی از شاعران انقلابی کشور در هجویه‌ای ۸ بندی خطاب به ترامپ، او را گمشده در حصار نادانی‌ها» خطاب کرده است.

 

۱
ای گمشده در حصار نادانی‌ها
درمانده برزخ پشیمانی‌ها
تابوت برای خویشتن می‌سازی
با کشتن قاسم سلیمانی»‌ها

۲
برخیز و ببین قیام رستم‌ها را
بر قاف سپهر، رقص پرچم‌ها را
رسوا شده‌ای میان ملت‌ها تو
تحویل بگیر خشم آدم‌ها را

۳
از حادثه نبرد، می‌ترسی تو
از بردن اسم مَرد، می‌ترسی تو
پلکی به عقب تو بر نمی‌گردانی
از جاده پر ز گرد، می‌ترسی تو

۴
کردی تو به پا، تمام طوفان‌ها را
دادی تو به باد، عهد و پیمان‌ها را
پرورده‌ای القاعده» و  داعش» را
احیا کردی، حقوق حیوان‌ها را!

۵
با خلق، بنای دشمنی داری تو
شیطانی و قصد رهزنی داری تو
پیروزِ تمام کارتون‌هایی تو
چون داعیه سوپرمنی داری تو!

۶
آقای ترامپ! کاملا حق داری!
در هر چه خلاف، هوش مطلق داری
لامذهبی و خبیث و داعش پرور
در جبهه کفر و ظلم، بیرقداری

۷
در شهر صدای تیر در آوردی
من آمده‌ام، بمیر.» ، در آوردی
یک بار دگر ترقه‌بازی کردی
موشی که صدای شیر در آوردی!

۸
در صنعت فتنه اولی، می‌دانم
دجّالِ زمانه‌ای، بلی، می‌دانم
دم می‌زنی از حقوق انسان، اما
دیوی تو، به حضرت علی، می‌دانم

 

خبر آنلاین، دوشنبه 16 دی 1398

https://www.khabaronline.ir/news/1339379/


_______________________________________________________________________________________

 

 

1

در صنعت فتنه اولی، می دانم

دجّال زمانه ای، بلی، می دانم

دم می زنی از حقوق انسان، اما

دیوی تو، به حضرت علی، می دانم

2

شیطانی و شاخ غول داری، احسنت!

قارونی و حرص پول داری، احسنت!

گفتی: ز دماغ فیل افتادم من»

تو حرف مرا قبول داری، احسنت!

3

ماییم همان ملت پیروزی که.

آن ملت فاتح و ستم سوزی که.

کردیم قیام و سرنگون شد طاغوت

ای قوم! بترسید از آن روزی که.؟

 


______________________________________________________________________________________

اعتراض یک شاعر به فیش‌‌های حقوقی نجومی

 دیوان قضا! دُرشت ها را بشمار

خبرگزاری تسنیم - رضا اسماعیلی در تازه‌ترین رباعیات خود به موضوع اختلاس و ضرورت مبارزه با فساد در عمل مسئولان تأکید کرد.

 

 خبرگزاری تسنیم - رضا اسماعیلی در تازه‌ترین رباعیات خود به موضوع اختلاس و ضرورت مبارزه با فساد در عمل مسئولان تأکید کرد.

 به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، رضا اسماعیلی از شاعران کشور، به مناسبت نامگذاری سال 95 از سوی رهبر معظم انقلاب به نام اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» و همچنین با توجه به بیانات ایشان در رابطه با مبارزه با فساد، تعدادی از رباعی‌های تازه‌سروده خود را به این موضوعات اختصاص داده است.
 اسماعیلی در این رباعیات، مبنای کار را بر اساس دو مبحث برقراری عدالت» و مبارزه با فساد» از حدیثی از حضرت رسول(ص) و بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعى از کارگران سراسر کشور در تاریخ 94/2/9 قرار داده است:
 
پیامبر اکرم (ص): عَدلُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةِ سَبعینَ سَنَةً قِیامِ لَیلِها و َصِیامِ نَهارِها؛ ساعتى عدالت بهتر از هفتاد سال عبادت است که شب‏هایش به نماز و روزهایش به روزه بگذرد». (مشکاة‏الانوار - ص 316)
 
حالا اسم فساد زیاد آورده می‌شود. حرف زدن راجع به فساد که فایده‌ای ندارد؛ با » گفتن، از ی دست برنمی دارد؛ باید رفت، وارد شد. مسئولان کشور، رومه نیستند که راجع به فساد حرف می‌زنند. بله، رومه راجع به فساد ممکن است حرف بزند، من و شما که مسئول هستیم باید اقدام کنیم؛ حرف دیگر چیست؟ وارد بشوید؛ اگر بلدیم اقدام کنیم، جلوی فساد را به‌ معنای واقعی کلمه بگیریم.»
( بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعى از کارگران سراسر کشور 9/2/1394 )

1

آقا ! تو ز داستان ما آگاهی

افتاده غمی به جان ما، آگاهی

از نشتر فقر و زخم تبعیض، ای خوب!

تاول زده استخوان ما، آگاهی

 

2

ای خوب! ز داستان ما می گویی

از روح علی نشان ما می گویی

داغی که نشسته بر دل ما عدل است

آقا، سخن از زبان ما می گویی

 

3

مولانفسی و درد دین داری تو

نفرت ز گروه قاسطین داری تو

بیزار ز تبعیضی و عدل آیینی

بر فصل ظهور او یقین داری تو

 

4

داری تو به سینه درد دین، چون مولا

خواهان عدالتی، همیشه، هر جا

با حضرت تان زبان ما هم لهجه ست :

تبعیض بد است و عدل خوبست آقا

 

5

وقتی که علی ز زندگی مان خط خورد

ایمان و شکوه بندگی مان خط خورد

کردیم هبوط و آسمان را مُردیم

پرواز و پر پرندگی مان خط خورد

 

6

فریاد بزن، ابوذر دوران باش

بر رامش سکه خوارها، طوفان باش

بر غربت پابرهنگان پایان دِه

همسایه سفره تهیدستان باش

 

7

بر صورت عدل، مُشت ها را بشمار

تهدید تمام پُشت» ها را بشمار

بگذر تو ز آفتابه ان شهر

دیوان قضا ! دُرشت ها را بشمار

 

8

ما کوه اراده ایم و باور، اما

انداخته اختلاس، ما را از پا

از سیلی فقر، صورت ما سرخ است

از سیلی پول، صورت آقاها !

 

9

بی کار من و به کار، آقازاده

بر دوش جهان سوار، آقازاده

او منتظر ظهور موعودی نیست

مهدی ست در انتظارِ آقازاده !!

 

10

در بانک، به اسکناس ها می خندیم

در شهر، به اختلاس ها می خندیم

بی پورشه ایم و با ژیانی خوشحال

هر چند به بی کلاس ها می خندیم !

 

11

آقای رییس! چهره ی جنجالی

یک پست تپل گرفتی و خوشحالی

در فیش تو یک، کنارِ نُه تا صفر است

پیداست ز حافظان بیت المالی !

 

12

در چشم مدیر، خائن طرد است

این کار خلاف و قابل پیگرد است

یک دانه دُرشت توی تور افتاده :

یک مرد که آفتابه درذی کرده ست!

 

13

از علم و فضیلت و هنر عاری باش

مشغول به کسب و کار بی عاری» باش

آداب ربا و رانت خواری آموز

شاگرد کلاس پول سالاری» باش !

 

14

آقایی و در اداره کاری داری

خوشحالی و روز و روزگاری داری

در فکر مدیرکل شدن هستی تو

پیداست خیال پاچه خواری داری !

 

15

در وسعت میز خود، امیری هستی

دارای رفاه دلپذیری هستی

داری تو هزار و یک سِمت، اما باز

مستضعف یارانه بگیری هستی !!

 

16

آن مرد که اختلاس دارد، خوبست

پرونده لیس و لاس دارد، خوبست

شایسته ی یک مقام خیلی بالاست

پیداست که او کلاس دارد، خوبست !

 

17

آقای رییس، کارمندی بوده ست

از قشر ضعیف و مستمندی بوده ست

بی پُشت و بدون مُشت بالا رفته

تهمت تو مزن که گاوبندی بوده ست !

 

اما و اگر چرا؟ رییسی فردا

با قطع و یقین شما، رییسی فردا

پرونده اختلاس داری، کافی ست

جان همه سکه ها، رییسی فردا !

 

19

من حکم جهاد می دهم، الساعه

تشکیل ستاد می دهم، الساعه

با حرف و همایش و نمایش، دستور

بر مَحوِ فساد می دهم، الساعه !

 

20

گفتی که فدایی ولایت هستی

دارای نشان استقامت هستی

بویی ز علی نبرده ای اما تو

در عدل اگر که بی کفایت هستی

 

21

دیوان قضا ! به سمت مردم رو کن

از روی زمین فساد را جارو کن

ما طالب عدل حضرت مولاییم

دست همه اختلاس ها را رو کن


خبرگزاری تسنیم
http://www.tasnimnews.com/fa/news/1395/04/08/1116594/


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ایران از انقلاب به بعد....